با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مصور به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دارای تصویر

فونتیک فارسی

mosavvar
صفت
illustrated, pictorial, painted

- کتاب مصور

- an illustrated book

- کاغذ دیواری مصور اتاق را پوشانده بود.

- The room was covered with pictorial papers.

- تقویم مصور

- a pictorial calendar
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مصور

ارجاع به لغت مصور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مصور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مصور

لغات نزدیک مصور

پیشنهاد بهبود معانی