امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مقرر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

mogharrar
prescribed, specified, laid down, enjoined, appointed, arranged, arranged, agreed (upon), regular

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مقرر

  1. مترادف:
    معلوم تعیین‌شده قرار گذاشته‌شده برقرارشده
  1. مترادف:
    اسم واخوان تقریرگر تقریرکننده بیان‌کننده واگو

ارجاع به لغت مقرر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مقرر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مقرر

لغات نزدیک مقرر

پیشنهاد بهبود معانی