با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

پادشاه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خسرو، سلطان، شهریار، خدیو، شاه

فونتیک فارسی

paad(e)shaah
اسم
king, sultan, ruler, shah, rex, monarch, sovereign

- پادشاه او را به دربار دعوت کرد.

- The king invited him to the court.

- پادشاه مجلس را منحل کرد.

- The king dissolved the parliament.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پادشاه

ارجاع به لغت پادشاه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پادشاه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پادشاه

لغات نزدیک پادشاه

پیشنهاد بهبود معانی