با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

چربی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

روغن

فونتیک فارسی

charbi
اسم
fat, oil, tallow, drippings, grease, shortening, lard, adipose, lipo-, lip-, adip-, ole-

- چربی به‌صورت لایه‌ای روی سوپ بسته بود.

- The fat had congealed into a layer on top of the bowl of soup.

- رژیم غذایی پر از چربی و گوشت آدم را چاق می‌کند.

- A diet rich in oil and meat will make a person fat.

- این صابون چربی را می‌برد.

- This soap cuts grease.
چرب بودن

فونتیک فارسی

charbi
اسم
fatness, oiliness, unctuousness, greasiness

- چربی استیک بریدنش را سخت کرده بود.

- The fatness of the steak made it difficult to cut through.

- چربی پوستم باعث جوش مداوم می‌شود.

- The oiliness of my skin is causing frequent breakouts.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد چربی

ارجاع به لغت چربی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «چربی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/چربی

لغات نزدیک چربی

پیشنهاد بهبود معانی