امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

کامران به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

کامیاب

فونتیک فارسی

kaamraan
صفت
successful, enjoying fruition, fortunate, in the catbird seat

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- بسیار کامران بوده‌ام که شغل مورد علاقه‌ام را پیدا کردم.

- I've been fortunate to find a career that I love.

- خودم را کامران می‌دانم.

- I count myself to be fortunate.
نام مرد

فونتیک فارسی

kaamraan
اسم خاص
masculine proper noun, Kamran

- او برگشت تا کامران را ببیند.

- He turned around to look at Kamran.

- برای کامران یک نامه‌ی تبریک فرستاد.

- He sent Kamran a congratulatory letter.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کامران

  1. مترادف:
    خوشگذران عیاش کامجو
    متضاد:
    ناکام نامراد
  1. مترادف:
    کامروا کامیاب
  1. مترادف:
    خوشبخت نیکبخت

ارجاع به لغت کامران

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کامران» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کامران

لغات نزدیک کامران

پیشنهاد بهبود معانی