امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

کرد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زمین کشاورزی، کرت

فونتیک فارسی

kard
اسم
patch, field

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- در یک کرد زیر سایه‌ی درختی نشستیم

- We sat in a patch of shade under a tree

- اسب‌ها نزدیک یک کرد ایستادند

- The horses stood near a patch
برکه، تالاب، آبگیر

فونتیک فارسی

kard
اسم
pool, pond

- کرد وسط یک بیشه است

- The pond is in the middle of a wood

- قورباغه افتاد توی کرد

- The frog plopped into the pond
-کرد، انجام‌شده، کرده‌شده

فونتیک فارسی

kard
سازه‌ی پیوندی
done, did, accomplished

- صحیح و سالم به آن سوی رودخانه شنا کرد.

- She swam to the other side of the river in safety.

- امواج دو تا از مین‌ها را منفجر کرد.

- The waves sprang two of the mines.
یکی از نژادهای ایرانی مربوط به غرب ایران

فونتیک فارسی

kord
اسم صفت
Kurd, Kurdish

- کرد عراقی

- Iraqi Kurd

- کرد و ترک

- Kurd and Turk
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت کرد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کرد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کرد

لغات نزدیک کرد

پیشنهاد بهبود معانی