امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

کهنسال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پیر، سالخورده

فونتیک فارسی

kohansaal
صفت
old, hoary, ancient, aged, antediluvian, senior

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- درختی کهنسال

- an old tree

- جغد روی شاخه‌ی درخت بلوط کهنسال نشست.

- The owl perched on the branch of the old oak tree.

- حیف است این درخت کهنسال را قطع کنیم.

- it is a pity if we cut this old tree down
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کهنسال

  1. مترادف:
    پیر جاافتاده زال سالخورده سالمند شیخ فرتوت قدیمی کلان‌سال مسن معمر
    متضاد:
    جوان خردسال

ارجاع به لغت کهنسال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کهنسال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کهنسال

لغات نزدیک کهنسال

پیشنهاد بهبود معانی