با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

یخ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آب منجمد

فونتیک فارسی

yakh
اسم
ice, icicle

- قالب یخ

- a block of ice

- یخچال ما برای یخ و سبزیجات دو جای مجزا دارد.

- Our refrigerator has two separate compartments for ice and vegetables.
سرد، دارای یخ

فونتیک فارسی

yakh
صفت
cold, icy

- هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج می‌زد.

- It was hot and I was craving for a glass of ice water.

- فرو بردن دستش در آب یخ او را به لرزه انداخت.

- The immersion of his hand in the icy water made him shudder.
لوس، بی‌مزه، نچسب

فونتیک فارسی

yakh
صفت
insipid, silly, dull

- یخ کنی با این شوخی‌هایت!

- You and your insipid jokes!

- فیلم خیلی یخ با موضوعی قابل‌ پیش‌بینی و بازی‌هایی معمولی بود.

- The movie was so insipid, with a predictable plot and unremarkable acting.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد یخ

ارجاع به لغت یخ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «یخ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/یخ

پیشنهاد بهبود معانی