امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

یک‌دفعه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: یکدفعه

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

یک‌بار

فونتیک فارسی

yekdaf'e
قید
once, one time

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- این هفته فقط یک‌دفعه با من تماس گرفت.

- She only called me one time this week.

- تابستان گذشته یک‌دفعه از آن موزه بازدید کردم.

- I visited that museum once last summer.
ناگهان

فونتیک فارسی

yekdaf'e
قید
suddenly, unexpectedly, forthwith, all of a sudden, promptly, abruptly

- او یک‌دفعه متوجه شد که کلیدهایش را فراموش کرده است.

- She suddenly realized she had forgotten her keys.

- یک‌دفعه چراغ‌های تمام محله خاموش شد.

- Unexpectedly, the lights went out in the entire neighborhood.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد یک‌دفعه

  1. مترادف:
    یک بار یک مرطبه
  1. مترادف:
    ناگهانی یکهو

ارجاع به لغت یک‌دفعه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «یک‌دفعه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/یک‌دفعه

لغات نزدیک یک‌دفعه

پیشنهاد بهبود معانی