جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "غ" (صفحه 4)
غیر قاطع
غیر قانونی
غیر قانونی بودن
غیر قانونی کردن
غیر قطعی
غیر کافی
غیر کتبی
غیر کشاورزی
غیر کشیش
غیر گرامری
غیر لازم
غیر لبنی
غیر لفظی
غیر مادی
غیر ماهر
غیر ماهرانه
غیر مبله
غیر مبهم
غیر متبلور
غیر متحد شدن
غیر متحد کردن
غیر متحرک
غیر متخصص
غیر متداول
غیر مترقبه
غیر متصل
غیر متصور
غیر متعارفی
غیر متعهد
غیر متغیر
غیر متقابل
غیر متمرکز
غیر متواضعانه
غیر مجاز
غیر مجرد
غیر محبوب
غیر محتاط
غیر محتمل
غیر محرز
غیر محرز بودن
غیر محرمانه
غیر محرمانه سازی
غیر محرمانه کردن
غیر محسوس
غیر محقق
غیر محلی
غیر مخلصانه
غیر مدوری
غیر مذهبی
غیر مذهبی سازی
غیر مذهبی کردن
غیر مرکزی
غیر مسئول
غیر مست
غیر مستحق
غیر مستقیم
غیر مستقیم بودن
غیر مستند
غیر مسلح
غیر مسلم
غیر مسلمان
غیر مسیحی
غیر مشابه
غیر مشغول
غیر مشهور
غیر مصلحت
غیر مطمئن
غیر معاشرتی
غیر معمول
غیر معمولی
غیر معیار
غیر مغرضانه
غیر مغناطیسی سازی
غیر مقاوم
غیر مقتضی
غیر مقرون به صرفه
غیر مقیم
غیر ملفوظ
غیر ملموس
غیر ممکن
غیر منتظره
غیر منتظره بودن
غیر منجمد
غیر مندرج
غیر منصفانه
غیر منصفانه بودن
غیر منطقی
غیر منقول
غیر منکوب
غیر موثر
غیر موثق
غیر موجه
غیر موظف
غیر موقرانه
غیر موکد
غیر مولد
غیر مهم
غیر مهیج
غیر ناخوشایند
غیر نادم
غیر ناشی از چیز دیگر
غیر نظامی
غیر نظامی کردن
غیر نقدینه
غیر وابسته
غیر واضح
غیر واقع
غیر واقع بینانه
غیر واقعی
غیر واقعی بودن
غیر واقعیت
غیر وطن پرستانه
غیر ولود
غیر هادی
غیر هنری
غیر یکدست
غیر یهودی
غیرت
غیرت کش
غیرتمند
غیرتمندانه
غیرتولیدی
غیرتی
غیرجدی
غیرجزبه جز
غیردایم
غیرذوی العقول
غیرذی روح
غیرذی عقل
غیرذیفقار
غیرعادی
غیرعادی بودن
غیرعلنی
غیرفعال
غیرفعال سازی
غیرفعال شدن
غیرفعال کردن
غیرفلز
غیرفلزی
غیرقابل احتراز
غیرقابل ادراک
غیرقابل ادعای مجدد
غیرقابل ارتجاع
غیرقابل استرداد
غیرقابل استفاده
غیرقابل اطلاق
غیرقابل اطمینان
غیرقابل اعتماد
غیرقابل انتقال
غیرقابل اندازه گیری
غیرقابل انطباق
غیرقابل انعطاف
غیرقابل انکار
غیرقابل بحث
غیرقابل بحث و تردید
غیرقابل پیش بینی
غیرقابل تحمل
غیرقابل تسعیر
غیرقابل تشخیص
غیرقابل تصمیم گیری
غیرقابل توجه در اثر استعمال زیاد
غیرقابل توجه در اثر فراوانی
غیرقابل حصول
غیرقابل زرع
غیرقابل عبور
غیرقابل عزل
غیرقابل عفو
غیرقابل فسخ
غیرقابل فهم
غیرقابل قسمت
غیرمجاز در جاده
غیرمجاز شناسی
غیرمنطقی
غیروارد تشخیص دادن ادعا
غیروارد تشخیص دادن دعوی
غیره
غیژ
غیژ غیژ کردن
غیض
غیظ
غیظ آور
غیظ کردن
غیظ کسی را داشتن
غیظی
غیظی شدن
غیظی کردن
غیور
غیورانه
‹
1
2
3
4
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return