با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

بانمک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

شوخ، جذاب

فونتیک فارسی

baanamak
صفت
funny, comical, cute, pretty, winsome

- خواهرش خیلی خوشگل نیست؛ ولی بانمک است.

- His sister is cute though not really beautiful.

- پسر بانمکی دارید.

- You have a cute son.
مجازی salty
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بانمک

ارجاع به لغت بانمک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بانمک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بانمک

پیشنهاد بهبود معانی