امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abandonment

əˈbændənmənt əˈbændənmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    abandonments

معنی

noun
ترک، رهاسازی، واگذاری، دل کندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abandonment

  1. noun The act of forsaking
    Synonyms:
    desertion forsaking defection
  1. noun A giving up of a possession, claim, or right
    Synonyms:
    abdication demission quitclaim relinquishment renunciation resignation surrender waiver
  1. noun A complete surrender of inhibitions
    Synonyms:
    abandon incontinence unrestraint wantonness wildness

لغات هم‌خانواده abandonment

  • noun
    abandonment

ارجاع به لغت abandonment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abandonment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abandonment

لغات نزدیک abandonment

پیشنهاد بهبود معانی