امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Accident

ˈæksɪdnt ˈæksɪdnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    accidents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
حادثه، سانحه، واقعه ناگوار، مصیبت ناگهانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to have an accident
- دچار سانحه شدن
noun countable uncountable
اتفاق ناگهانی یا پیش‌بینی‌نشده، اتفاق، رخداد، اتفاقی، تصادفی، پیشامد، واقعه
- to meet by accident
- برحسب اتفاق ملاقات کردن
noun countable
تصادف (اتومبیل، قطار، هواپیما و...)
- a car accident
- تصادف اتومبیل
noun
پزشکی عارضه، علامت بد مرض link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- a cerebral accident
- عارضه‌ی مغزی
noun
عارضه (در فلسفه)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accident

  1. noun unexpected, undesirable event; often physically injurious
    Synonyms:
    blow calamity casualty collision crack-up disaster fender-bender fluke hazard misadventure misfortune mishap pileup rear ender setback smash smashup stack-up total wrack-up
    Antonyms:
    intent intention necessity plan provision
  1. noun chance event
    Synonyms:
    adventure circumstance contingency fate fluke fortuity fortune happening luck occasion occurrence turn
    Antonyms:
    calculation decision decree plan

Collocations

لغات هم‌خانواده accident

  • noun
    accident

ارجاع به لغت accident

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accident» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accident

لغات نزدیک accident

پیشنهاد بهبود معانی