با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Accused

American: əˈkjuːzd British: əˈkjuːzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    accuses
  • وجه وصفی حال:

    accusing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable
حقوق (در دادگاه) متهم
- accused of armed robbery
- متهم به سرقت مسلحانه
- the accused boy
- پسر متهم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accused

  1. adjective blamed
    Synonyms: arraigned, indicted, incriminated, charged with, under suspicion, under indictment, held for questioning, liable, implicated, subject to accusation
    Antonyms: discharged, acquitted, clear

Collocations

ارجاع به لغت accused

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accused» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accused

لغات نزدیک accused

پیشنهاد بهبود معانی