امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Accusing

əˈkjuːzɪŋ əˈkjuːzɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    accused
  • شکل سوم:

    accused
  • سوم‌شخص مفرد:

    accuses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(حالت چهره یا ژشت یا لحن صدا و غیره) سرزنش‌کننده، متهم‌کننده، ملامتگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- an accusing look
- نگاهی سرزنش‌کننده
- He stared at her with accusing eyes.
- با چشمانی ملامتگر به او خیره شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accusing

  1. verb Blame for, make a claim of wrongdoing or misbehavior against
    Synonyms:
    incriminating taxing blaming reproaching denouncing inculpating telling citing censuring revealing smearing summoning repudiating slandering impeaching charging attacking pointing reproving slurring invoking betraying prosecuting suing apprehending challenging fingering arresting litigating implicating defaming involving imputing calumniating branding faulting alleging accosting
    Antonyms:
    praising exonerating pardoning absolving vindicating exculpating
  1. adjective Containing or expressing accusation; ; ; - O.Henry
    Synonyms:
    accusative accusatory accusive

لغات هم‌خانواده accusing

  • adjective
    accusing

ارجاع به لغت accusing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accusing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accusing

لغات نزدیک accusing

پیشنهاد بهبود معانی