امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Advantage

ədˈvænt̬ɪdʒ ədˈvɑːntɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    advantaged
  • شکل سوم:

    advantaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    advantages
  • وجه وصفی حال:

    advantaging
  • شکل جمع:

    advantages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
فایده، صرفه، سود، برتری، بهتری، مزیت، تفوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the advantages of punctuality
- فواید وقت‌شناسی
- It is to my advantage.
- این موضوع به نفع من است.
verb - transitive
مزیت دادن، سودمند بودن، مفید بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advantage

  1. noun benefit, favored position or circumstance
    Synonyms:
    aid ascendancy asset assistance authority avail blessing boon break choice comfort convenience dominance edge eminence expediency favor gain good gratification help hold improvement influence interest lead leeway leg-up leverage luck mastery odds position power precedence pre-eminence preference prestige prevalence profit protection recognition resources return sanction starting superiority support supremacy upper hand utility wealth
    Antonyms:
    disadvantage drawback handicap hindrance loss obstacle restriction

Collocations

  • to advantage

    با بهره‌وری، با استفاده، با نفع

لغات هم‌خانواده advantage

  • noun
    advantage

ارجاع به لغت advantage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advantage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/advantage

لغات نزدیک advantage

پیشنهاد بهبود معانی