امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Affirm

əˈfɜrːm əˈfɜːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    affirmed
  • شکل سوم:

    affirmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    affirms
  • وجه وصفی حال:

    affirming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb
اظهارکردن، به‌طور قطع گفتن، تصدیق کردن، اثبات کردن، تصریح کردن، شهادت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- They affirmed a policy of religious toleration.
- آن‌ها بر سیاست آزادی مذهبی تأکید می‌کردند.
- He affirmed his candidacy.
- او نامزدی خود در انتخابات را با صراحت اعلام کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد affirm

  1. verb declare the truth of something
    Synonyms:
    assert asseverate attest aver avouch avow certify cinch clinch confirm cross heart declare guarantee have a lock on ice insist lock up maintain nail down okay predicate profess pronounce put on ice ratify repeat rubber-stamp say so set state swear swear on bible swear up and down testify vouch witness
    Antonyms:
    deny negate nullify veto

ارجاع به لغت affirm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «affirm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/affirm

لغات نزدیک affirm

پیشنهاد بهبود معانی