امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aftermath

ˈæftərmæθ ˈɑːftəmæθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aftermaths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
پیامد، نتیجه (به‌ویژه نتیجه‌ی ناخوشایند)، عواقب بعدی، پسایند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- the aftermath of war
- عواقب جنگ
- We all worked together in the aftermath of the earthquake.
- همه‌ی ما با هم در پیامد پس از زلزله کار کردیم.
noun
(کشاورزی) پس چین، محصول ثانوی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aftermath

  1. noun situation following an event, occurrence
    Synonyms:
    after-effects causatum chain reaction consequences end eventuality flak impact issue outcome payoff remainder residual residuum results upshot waves

ارجاع به لغت aftermath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aftermath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aftermath

لغات نزدیک aftermath

پیشنهاد بهبود معانی