امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Afternoon

ˌæftərˈnuːn ˌɑːftəˈnuːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    afternoons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A1
بعدازظهر، عصر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Saturday afternoon
- شنبه بعد از ظهر
- four in the afternoon
- چهار بعد از ظهر
- Afternoon newspapers sell better than morning.
- فروش روزنامه‌های عصر از روزنامه‌های صبح بیشتر است.
noun
دوران افول، پیری، آغاز نزول
- the afternoon of a man's life
- دوران آخر زندگی یک مرد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afternoon

  1. noun period after 12 noon and before sunset
    Synonyms: cocktail hour, P.M., post meridian, siesta, teatime

ارجاع به لغت afternoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afternoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afternoon

لغات نزدیک afternoon

پیشنهاد بهبود معانی