با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Alternation

ˈɒltərˌneʃn̩ ˌɔːlˈtəˈneɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    alternations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
تناوب، یک در میانی
noun
تناوب، نوبت، یک در میانی
- the alternation of left-wing and right-wing governments
- یک در میانی دولت‌های دست راستی و دست چپی
- alternation of day and night
- وارگی (تناوب) شب و روز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alternation

  1. noun repeated rotation
    Synonyms: variation, rotation, interchange, shift, transposition

ارجاع به لغت alternation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «alternation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alternation

لغات نزدیک alternation

پیشنهاد بهبود معانی