امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Amalgamate

əˈmælɡəmeɪt əˈmælɡəmeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    amalgamated
  • شکل سوم:

    amalgamated
  • سوم‌شخص مفرد:

    amalgamates
  • وجه وصفی حال:

    amalgamating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
ادغام کردن، آمیختن، توأم کردن، آمیخته کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The company plans to amalgamate its two divisions to increase efficiency.
- این شرکت قصد دارد دو بخش خود را برای افزایش کارایی ادغام کند.
- The two unions amalgamated last year.
- این دو اتحادیه پارسال با هم ادغام شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد amalgamate

  1. verb blend
    Synonyms:
    admix alloy ally coalesce combine come together compound consolidate fuse hook up with incorporate integrate interface intermix join together meld merge mingle network pool team up tie in tie up unite
    Antonyms:
    divide separate

ارجاع به لغت amalgamate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «amalgamate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/amalgamate

لغات نزدیک amalgamate

پیشنهاد بهبود معانی