امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ambush

ˈæmbʊʃ ˈæmbʊʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ambushed
  • شکل سوم:

    ambushed
  • سوم‌شخص مفرد:

    ambushes
  • وجه وصفی حال:

    ambushing
  • شکل جمع:

    ambushes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
کمین، کمینگاه، دام، سربازانی که در کمین نشسته‌اند،پناهگاه، مخفیگاه سربازان برای حمله، کمین کردن، در کمین نشستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The battalion got caught in an ambush sprung from behind.
- گردان از عقب مورد حمله از کمینگاه قرار گرفت.
- The enemy was waiting in an ambush behind the trees.
- دشمن در پشت درختان کمین کرده بود.
- They ambushed us.
- آن‌ها از کمینگاه به ما حمله کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ambush

  1. noun lying in wait; concealed position
    Synonyms:
    ambuscade ambushment camouflage concealment deception hiding hiding place lurking pitfall shelter trap trick waiting waylaying
  1. verb lie in wait; attack
    Synonyms:
    ambuscade assail assault box in bushwhack decoy dry gulch ensnare entrap hem in hide hook jap jump lay for lurk net set trap surprise surround trap wait waylay

ارجاع به لغت ambush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ambush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ambush

لغات نزدیک ambush

پیشنهاد بهبود معانی