امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ancestry

ˈænsestri ˈænsəstri / / -ses-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ancestries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
دودمان، تبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He is an American of Iranian ancestry.
- او امریکایی ایرانی‌الاصل است.
- a man of ancestry
- مرد والا تبار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ancestry

  1. noun family predecessors; family history
    Synonyms:
    ancestor antecedent antecessor blood breed breeding derivation descent extraction forebear forefather foregoer foremother forerunner genealogy heritage house kindred line lineage origin parentage pedigree precursor primogenitor progenitor race source stock

ارجاع به لغت ancestry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ancestry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ancestry

لغات نزدیک ancestry

پیشنهاد بهبود معانی