امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Apprehension

ˌæprɪˈhenʃn ˌæprɪˈhenʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    apprehensions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
بیم، هراس، خوف، تشویش، ترس، دلهره، نگرانی، دلواپسی، واهمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Fatemeh clasped her hands in apprehension.
- فاطمه دست‌های خود را از شدت نگرانی در هم جفت کرد.
- The police officer approached the suspect with apprehension.
- افسر پلیس با دلهره به مظنون نزدیک شد.
noun uncountable formal
بازداشت، دستگیری
- The news of the two murderers' apprehension was printed in the newspapers.
- خبر دستگیری دو قاتل در روزنامه‌ها چاپ شد.
noun uncountable
درک، فهم، ادراک
- From the point of view of apprehension, man surpasses all animals.
- انسان از نظر ادراک از همه‌ی حیوانات بهتر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apprehension

  1. noun anxiety, fear
    Synonyms: alarm, apprehensiveness, concern, disquiet, doubt, dread, foreboding, misgiving, mistrust, premonition, presage, presentiment, suspicion, trepidation, uneasiness, worry
    Antonyms: calmness, ease
  2. noun catching and arresting
    Synonyms: booking, capture, collaring, detention, seizure, taking
  3. noun understanding
    Synonyms: awareness, comprehension, grasp, idea, intellect, intelligence, judgment, ken, knowledge, notion, perception, perspicacity, thought
    Antonyms: imperception, misunderstanding

ارجاع به لغت apprehension

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apprehension» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apprehension

لغات نزدیک apprehension

پیشنهاد بهبود معانی