امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assistance

əˈsɪstns əˈsɪstns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assistances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
کمک، مساعدت، دستیاری، پایمردی، همدستی، مواظبت، رسیدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He could not walk without assistance.
- بدون کمک قادر به راه رفتن نبود.
- The elderly woman needed assistance crossing the street.
- زن سالمند برای عبور از خیابان نیاز به مساعدت داشت.
- financial assistance
- کمک مالی
- to give assistance
- کمک کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assistance

  1. noun help
    Synonyms:
    abetment aid assist backing benefit boost collaboration comfort compensation cooperation facilitation furtherance hand help helping hand lift reinforcement relief service support sustenance
    Antonyms:
    hindrance hurt injury stop stoppage

لغات هم‌خانواده assistance

ارجاع به لغت assistance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assistance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assistance

لغات نزدیک assistance

پیشنهاد بهبود معانی