امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assumption

əˈsʌmpʃn əˈsʌmpʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assumptions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
فرض، گمان، پنداشت، انگاشت، تصور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- on the assumption that
- با قبول اینکه، با فرض اینکه
- it is very likely that your assumption is wrong.
- احتمالا فرضیه‌ی شما اشتباه است.
noun uncountable
(مسئولیت، قدرت) قبول، تقبل، به عهده گیری، خود رایی، خود سری، خود بینی
noun uncountable
عید عروج مریم مقدس (در روز ۱۵ اوت)
- the Assumption
- (با A بزرگ به معنی عید عروج مریم مقدس)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assumption

  1. noun taking something for granted; something expected
    Synonyms:
    acceptance accepting assuming belief conjecture expectation fancy guess hunch hypothesis inference posit postulate postulation premise presumption presupposition shot shot in the dark sneaking suspicion stab supposal supposition surmise suspicion theorization theory
    Antonyms:
    doubt unexpected
  1. noun assuming possession, power
    Synonyms:
    acceptance accepting acquisition adoption appropriation arrogation assuming embracing grab seizure shouldering takeover taking taking on taking up undertaking usurpation
  1. noun arrogance
    Synonyms:
    brass chutzpah cockiness conceit imperiousness insolence nerve presumption pride sass self-importance
    Antonyms:
    genuineness naturalness reality realness

لغات هم‌خانواده assumption

  • noun
    assumption

ارجاع به لغت assumption

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assumption» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assumption

لغات نزدیک assumption

پیشنهاد بهبود معانی