امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assured

əˈʃʊrd əˈʃʊəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    assures
  • وجه وصفی حال:

    assuring

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
مطمئن، واثق، دلگرم، خاطرجمع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- rest assured (that)
- مطمئن باش (که)، خاطرجمع باش (که)، مطمئن باشید (که)، خاطرجمع باشید (که)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assured

  1. adjective absolutely certain
    Synonyms:
    beyond doubt cinched clear-cut clinched confirmed decided definite dependable ensured fixed guaranteed indubitable insured in the bag irrefutable made certain nailed down on ice pronounced racked sealed secure set settled sewed up sure surefire undoubted unquestionable
    Antonyms:
    doubted doubtful feared uncertain
  1. adjective confident
    Synonyms:
    assertive audacious bold brazen certain cocksure collected complacent composed confident cool gung ho gutsy high imperturbable overconfident poised positive puffed up pumped up pushy rosy sanguine secure self-assured self-confident self-possessed sure unflappable unhesitating upbeat
    Antonyms:
    confused dismayed distrustful doubtful doubting fearful hesitant nervous

ارجاع به لغت assured

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assured» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assured

لغات نزدیک assured

پیشنهاد بهبود معانی