امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Attendance

əˈtendəns əˈtendəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    attendances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
حضور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Most of the people in attendance were young.
- اکثر مردمی که حضور داشتند، جوان بودند.
- regular class attendance
- حضور مرتب در کلاس
noun
حاضران، حضار، (قدیمی) ملازمان، ملتزمان
- There have been heavy attendances at recent conferences.
- تعداد حاضران در کنفرانس‌های اخیر زیاد بوده است.
noun
خدمت، ملازمت، (رقص) همراهی
- be in attendance
- در رکاب بودن، مراقب بوردن، همراه بودن
noun
پزشکی مراقبت، مواظبت، تیمار، پرستاری link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد attendance

  1. noun being present
    Synonyms:
    appearance attending being in evidence being there participation presence
    Antonyms:
    absence
  1. verb people present at event
    Synonyms:
    assemblage assembly audience box office company congregation crowd draw gate gathering gross house observers onlookers patrons public spectators turnout witnesses

Collocations

ارجاع به لغت attendance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «attendance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/attendance

لغات نزدیک attendance

پیشنهاد بهبود معانی