امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Automobile

ˈɑːt̬əmoʊbiːl ˈɔːtəməbiːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    automobiles

معنی و نمونه‌جمله

noun countable
خودرو، اتومبیل، ماشین متحرک خودکار، ماشین خودرو، اتومبیل راندن، اتومبیل سوار شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the automobile industry
- صنعت اتومبیل سازی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد automobile

  1. noun land vehicle; car
    Synonyms:
    auto bucket of bolts bug buggy bus clunker compact convertible crate four-wheeler gas guzzler go-cart hardtop hatchback heap jalopy junker lemon limousine motor car oil burner passenger car pickup truck ride sedan sports car station wagon subcompact taxi transportation truck tub van wheels wreck

Collocations

ارجاع به لغت automobile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «automobile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/automobile

لغات نزدیک automobile

پیشنهاد بهبود معانی