امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bad-mouth

ˈbædˈmaʊθ bædmaʊθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive verb - intransitive
(آمریکا - عامیانه) بددهنی کردن، خرده‌گیری کردن، عیب‌جویی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bad-mouth

  1. verb to denigrate
    Synonyms: belittle, criticize, cut down to size, dis, disparage, dump on, find fault, knock, malign, mudsling, pan, pooh pooh, put down, rap, rip, roast, run down, slam, slander, take a dig at, take down a peg, tear down, tear to pieces

ارجاع به لغت bad-mouth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bad-mouth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bad-mouth

لغات نزدیک bad-mouth

پیشنهاد بهبود معانی