با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Balcony

ˈbælkəni ˈbælkəni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    balconies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
ایوان، بالکن، ایوانک
- The balcony is a perfect spot for morning coffee.
- بالکن محل مناسبی برای قهوه‌ی صبحگاهی است.
- The balcony overlooks the stunning city skyline.
- ایوان مشرف‌به افق خیره‌کننده‌ی شهر است.
noun countable
لژ بالا (تئاتر)، صندلی‌های طبقه‌ی بالای سینما
- The balcony was crowded with people watching the performance.
- لژ بالا مملو از جمعیتی بود که مشغول تماشای اجرا بودند.
- We had seats in the balcony for the concert.
- برای کنسرت در لژ بالا صندلی داشتیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد balcony

  1. noun porch or structure above the ground
    Synonyms: balustrade, box, catwalk, gallery, mezzanine, piazza, platform, porch, portico, stoop, terrace, veranda

ارجاع به لغت balcony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «balcony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/balcony

لغات نزدیک balcony

پیشنهاد بهبود معانی