امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ballerina

ˌbæləˈriːnə ˌbæləˈriːnə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ballerinas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
هنر رقصنده‌ی باله (مؤنث)، بالرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The ballerina wore a beautiful tutu.
- رقصنده‌ی باله توتوی زیبایی به تن داشت.
- The ballerina gracefully twirled across the stage, captivating the audience with her every move.
- بالرین با ظرافت تمام در سراسر صحنه می‌چرخید و با هر حرکتش تماشاگران را مجذوب خود می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ballerina

  1. noun A female ballet dancer
    Synonyms: danseuse, square-dancer

ارجاع به لغت ballerina

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ballerina» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ballerina

لغات نزدیک ballerina

پیشنهاد بهبود معانی