با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ballet Dancer

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun phrase countable
رقصنده‌ی باله، بالرین
- I felt weightless, light as a ballet dancer.
- مثل یک رقصنده‌ی باله احساس بی‌وزنی و سبکی کردم.
- I trained as a ballet dancer.
- من آموزش رقص باله دیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ballet dancer

  1. noun person who performs graceful dance
    Synonyms: company, coryphee, dancer, danseur, danseuse, figurant, figurante, hoofer, prima ballerina

ارجاع به لغت ballet dancer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ballet dancer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ballet-dancer

لغات نزدیک ballet dancer

پیشنهاد بهبود معانی