امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Beamy

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
پرتوافکن، درخشان، شاخ‌دار، پر پرتو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beamy

  1. adjective Giving off or reflecting light readily or in large amounts
    Synonyms:
    effulgent radiant refulgent bright brilliant incandescent irradiant lambent beaming lucent luminous lustrous shiny

ارجاع به لغت beamy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beamy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beamy

لغات نزدیک beamy

پیشنهاد بهبود معانی