با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Beat-up

ˈbiːtʌp biːtʌp
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت فعل (Verb): beat up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal B2
قراضه، درب‌وداغون، لکنتی
- He wore a beat-up pair of sneakers.
- یک جفت کتونی درب‌وداغون پوشیده بود.
- The beat-up old car barely made it down the street.
- ماشین قدیمی قراضه به‌سختی از خیابان عبور کرد.
phrasal verb
کتک زدن، مورد ضرب و شتم قرار دادن
- He was beaten up so badly that he had to go to the hospital.
- آن‌قدر کتک خورد که مجبور شد به بیمارستان برود.
- The gang members beat up the innocent bystander for no reason at all.
- اعضای باند بدون هیچ دلیلی رهگذر بی‌گناه را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beat-up

  1. verb Gather
    Synonyms: beat, drum-up, rally, work-over
  2. adjective Damaged by blows or hard usage
    Synonyms: beaten-up, battered, draggletailed, unneat

ارجاع به لغت beat-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beat-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beat-up

لغات نزدیک beat-up

پیشنهاد بهبود معانی