امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Becoming

bɪˈkʌmɪŋ bɪˈkʌmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    became
  • شکل سوم:

    become
  • سوم‌شخص مفرد:

    becomes
  • صفت تفضیلی:

    more becoming
  • صفت عالی:

    most becoming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
مناسب، زیبنده، شایسته، درخور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- behavior becoming of a gentleman
- رفتار مناسب یک آقا
- a becoming hat
- کلاه زیبنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد becoming

  1. adjective flattering
    Synonyms: acceptable, agreeable, attractive, beautiful, comely, cute, effective, enhancing, excellent, fair, graceful, handsome, neat, nice, presentable, pretty, seemly, tasteful, welcome, well-chosen
    Antonyms: indecorous, tasteless, ugly, unattractive, unbecoming, unfitting, unsuitable
  2. adjective suitable; appropriate
    Synonyms: befitting, comme il faut, compatible, conforming, congruous, correct, decent, decorous, fit, fitting, in keeping, nice, proper, right, seemly, worthy
    Antonyms: improper, inappropriate, unbecoming, unfitting, unseemly, unsuitable

ارجاع به لغت becoming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «becoming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/becoming

لغات نزدیک becoming

پیشنهاد بهبود معانی