امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Behind

bɪˈhaɪnd bɪˈhaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    behinds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural adverb preposition A1
عقب، پشت سر، باقی کار، باقی‌دار، عقب‌مانده، دارای پس‌افت، عقب‌تر از، بعد از، دیرتر از، پشتیبان، اتکا ، کپل، نشیمنگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Walk behind me.
- پشت سرم بیا.
- Look behind.
- به عقب نگاه کن.
- My problems lie behind.
- مشکلاتم را پشت سر گذاشته‌ام.
- the book he left behind
- کتابی که به جا گذاشت
- the wealth he left behind
- ثروتی که از خود باقی گذاشت
- to drop behind in one's studies
- در مطالعات خود دچار عقب‌افتادگی شدن
- to fall behind in one's dues
- در پرداخت دیون خود تأخیر کردن
- Your watch is one hour behind.
- ساعت شما یک ساعت عقب است.
- The train was running behind.
- ترن تأخیر داشت.
- He sat behind me.
- او پشت سر من نشست.
- His apprenticeship was behind him.
- (دوران) شاگردی او سپری شد.
- There is something behind this news.
- ماورای این خبر مطلبی است (زیر کاسه نیم کاسه است).
- the person behind
- نفر بعدی، نفر عقب
- behind the hill
- آن سوی تپه
- behind the curtain
- پشت پرده
- The president is behind this project.
- رئیس‌جمهور از این طرح پشتیبانی می‌کند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد behind

  1. adverb position farther back; following
    Synonyms:
    abaft after afterwards at the heels of at the rear of back of bringing up the rear eating the dust in the background in the wake later than next off the pace subsequently trailing
    Antonyms:
    front
  1. adverb in debt; late
    Synonyms:
    backward behindhand behind schedule behind time belated delayed dilatory have to play catch up in arrears laggard overdue slow sluggish tardy
    Antonyms:
    paid
  1. noun buttocks
    Synonyms:
    backside bottom breech can derrière fanny fundament posterior rear rump seat tail tush
    Antonyms:
    front
  1. preposition being the reason for
    Synonyms:
    at the bottom of causing concerning the circumstances initiating instigating responsible for
  1. preposition in support
    Synonyms:
    backing for in agreement on the side of supporting

ارجاع به لغت behind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «behind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/behind

لغات نزدیک behind

پیشنهاد بهبود معانی