با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Beholden

bɪˈhoʊldn bɪˈhəʊldn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مدیون، مرهون، زیر بار منت
- I am beholden to you for all the help you gave to my brother.
- به‌دلیل کمک‌هایی که به برادرم کردید، خود را مدیون شما می‌دانم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beholden

  1. adjective indebted
    Synonyms: bound, grateful, in hock, into, obligated, obliged, on a string, on the arm, on the cuff, on the tab, owe one, owing, responsible, under obligation
    Antonyms: ingrateful

ارجاع به لغت beholden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beholden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beholden

لغات نزدیک beholden

پیشنهاد بهبود معانی