با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bestir

biˈstɜːr bɪˈstɜː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
جنباندن، به حرکت درآوردن، تحریک کردن
- On the morning of the wedding, they bestirred themselves early.
- روز عروسی صبح زود به جنب‌وجوش افتادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bestir

  1. verb To stir one mentally
    Synonyms: stir-up, exert, exert oneself
  2. verb Become active
    Synonyms: rouse

ارجاع به لغت bestir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bestir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bestir

لغات نزدیک bestir

پیشنهاد بهبود معانی