با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Betrayer

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(فرد) خائن، خیانتکار، جاسوس، سخن‌چین
- a cruel betrayer
- خائن بی‌رحم
- The betrayer was sent to the prison
- خیانتکار به زندان فرستاده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد betrayer

  1. noun informer
    Synonyms: deceiver, traitor, double-crosser, Benedict Arnold, backstabber, fink, nark, narc, snitch, turncoat, spy, stool pigeon, weasel, rat

ارجاع به لغت betrayer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betrayer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/betrayer

لغات نزدیک betrayer

پیشنهاد بهبود معانی