با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bezzle

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی حیف‌ومیل کردن، هدر دادن (پول)
- She bezzled all her savings on unnecessary purchases.
- تمام پس‌انداز خود را با خریدهای غیرضروری هدر داد.
- The employee was fired for bezzling company funds.
- این کارمند به دلیل حیف‌ومیل کردن وجوه شرکت اخراج شد.
verb - intransitive
انگلیسی بریتانیایی تا خرخره نوشیدن، تا خرخره خوردن
- After a long day at work, he decided to bezzle a few beers.
- پس از یک روز طولانی در محل کار، تصمیم گرفت چند آبجو را تا خرخره بنوشد.
- The group of friends loved to bezzle on pizza.
- گروه دوستان دوست داشتند تا خرخره پیتزا بخورند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bezzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bezzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bezzle

لغات نزدیک bezzle

پیشنهاد بهبود معانی