امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bias

ˈbaɪəs ˈbaɪəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    biassed
  • شکل سوم:

    biassed
  • سوم‌شخص مفرد:

    biasses
  • وجه وصفی حال:

    biassing
  • شکل جمع:

    biasses

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع و سوم شخص مفرد biases به‌ جای biasses استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
تعصب، تمایل، سوگیری، تمایل به یک طرف، طرفداری، گرایش، کژگرایی، تبعیض، غرض‌ورزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a chronic bias toward inflation
- گرایش شدید به تورم اقتصادی
- a bias toward a certain type of personality
- تمایل نسبت به گونه‌ی ویژه‌ای از شخصیت
- Their policy had no educational bias.
- سیاست آن‌ها گرایش آموزشی نداشت.
- the bias against women
- تبعیض نسبت به زنان
verb - intransitive
تعصب داشتن، تمایل داشتن، سوگیری کردن، مغرض بودن، جانبداری کردن
- They were biased against Hindus.
- نسبت به هندوها غرض داشتند.
- The university is more biased towards the sciences.
- دانشگاه نسبت به علوم تمایل بیشتری دارد.
- In her husband's biased eyes she is the most beautiful woman on earth.
- از دید جانبدارانه‌ی شوهرش او زیباترین زن روی زمین است.
noun countable
(آمار) تورش، خطا
verb - transitive
به یک طرف متمایل کردن، تحت‌ تأثیر قرار دادن، باعث تبعیض شدن، کژگرایی کردن، غرض‌ورزی کردن
- biased sampling
- نمونه‌برداری غیرتصادفی (سوگیرانه)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bias

  1. noun belief in one way; partiality
    Synonyms:
    bent bigotry chauvinism disposition favoritism flash head-set illiberality inclination intolerance leaning mind-set mind trip narrowmindedness one-sidedness penchant preconception predilection predisposition preference prejudice prepossession proclivity proneness propensity spin standpoint tendency tilt turn unfairness viewpoint
    Antonyms:
    fairness impartiality justness
  1. noun diagonal weave of fabric
    Synonyms:
    angle cant cross incline oblique slant
  1. verb cause to favor
    Synonyms:
    distort incline influence make partial prejudice prepossess slant sway twist warp weight
    Antonyms:
    be fair be impartial be just

Collocations

لغات هم‌خانواده bias

  • noun
    bias
  • verb - transitive
    bias

ارجاع به لغت bias

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bias» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bias

لغات نزدیک bias

پیشنهاد بهبود معانی