امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Biased

ˈbaɪəst ˈbaɪəst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    biases
  • وجه وصفی حال:

    biasing
  • صفت تفضیلی:

    more biased
  • صفت عالی:

    most biased

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مغرضانه‌، غرض‌ورزانه، متعصبانه، جانبدارانه، متعصب، مغرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The journalist's biased report only presented one side of the story.
- گزارش جانبدارانه‌ی روزنامه‌نگار فقط یک طرف ماجرا را نشان می‌داد.
- His biased view of the situation prevented him from seeing the truth.
- دیدگاه متعصبانه‌ی او نسبت به اوضاع نمی‌گذاشت حقیقت را ببیند.
- the teacher's biased grading system
- نظام نمره‌دهی مغرضانه‌‌ی معلم
- The biased jury's decision shocked everyone.
- تصمیم متعصبانه‌ی هیئت داوران همه را شوکه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد biased

  1. adjective Exhibiting bias
    Synonyms:
    partial partisan one-sided tendentious prejudiced colored prejudicial prepossessed coloured superpatriotic ultranationalist slanted undetached unneutral
  1. adjective Angled at a slant
    Synonyms:
    beveled bias diagonal oblique slanted slanting
  1. verb Cause to be biased
    Synonyms:
    prejudiced swayed warped predetermined prepossessed jaundiced
  1. verb To direct (material) to the interests of a particular group
    Synonyms:
    slanted colored angled swayed sloped prepossessed skewed prejudiced predetermined influenced inclined

لغات هم‌خانواده biased

  • adjective
    biased
  • verb - transitive
    bias

ارجاع به لغت biased

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «biased» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/biased

لغات نزدیک biased

پیشنهاد بهبود معانی