با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bitten

ˈbɪtn ˈbɪtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bit
  • سوم شخص مفرد:

    bites
  • وجه وصفی حال:

    biting

معنی

adverb
قسمت سوم فعل Bite
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bitten

  1. adjective chewed
    Synonyms: gnawed, nibbled, mouthed, tasted, eaten, masticated, mangled

ارجاع به لغت bitten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bitten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bitten

لغات نزدیک bitten

پیشنهاد بهبود معانی