امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blackened

ˈblækənd ˈblækənd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مزه‌دار شده با مخلوطی از ادویه جات و روی حرارت زیاد سرخ شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- blackened fish sandwich
- ساندویچ ماهی سرخ شده
- Classic Blackened chicken
- مرغ سرخ شده کلاسیک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blackened

  1. verb Burn slightly and superficially so as to affect color
    Synonyms:
    deepened scorched seared dimmed charred
    Antonyms:
    bleached lightened whitened
  1. verb Malign; smear
    Synonyms:
    tarnished sullied slandered stained smeared denigrated tainted clouded stigmatized spattered soiled besmirched smutted maligned disgraced smudged discolored dirtied attacked defiled defamed bespattered darkened besmeared befouled begrimed
    Antonyms:
    enhanced praised complimented
  1. verb Make or become black
    Synonyms:
    dirtied blacked sullied soiled smutched smudged begrimed defiled besmirched befouled darkened
    Antonyms:
    whitened
  1. adjective (of the face) made black especially as with suffused blood
    Synonyms:
    black

ارجاع به لغت blackened

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blackened» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blackened

لغات نزدیک blackened

پیشنهاد بهبود معانی