گذشتهی ساده:
blinkedشکل سوم:
blinkedسومشخص مفرد:
blinksوجه وصفی حال:
blinkingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در یک چشمبههمزدن، مثل برق و باد، خیلی سریع
(انگلیس) خراب شدن (در مورد ماشین و غیره)، خوب کار نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blink» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blink