با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Blowing

bloʊɪŋ bləʊɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blew
  • شکل سوم:

    blown
  • سوم شخص مفرد:

    blows

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
وزش (باد)، دمش، جریان هوا
- The blowing of the wind rustled the leaves in the trees.
- وزش باد برگ‌های درختان را به صدا در می‌آورد.
- The blowing of the air conditioner provided relief from the summer heat.
- وزش باد کولر باعث رهایی از گرمای تابستان شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blowing

  1. adjective agitating the air
    Synonyms: blasting, puffing, fanning, breathing, whisking
  2. adjective being agitated by the air
    Synonyms: fluttering, flapping, whipping, tumbling, whirling

ارجاع به لغت blowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blowing

لغات نزدیک blowing

پیشنهاد بهبود معانی