با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Boggle

ˈbɑːɡl ˈbɒɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    boggled
  • شکل سوم:

    boggled
  • سوم شخص مفرد:

    boggles
  • وجه وصفی حال:

    boggling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
ناگهان وحشت‌زده و ناراحت شدن، رم کردن، تأمل کردن (در اثر ترس و غیره)، کار سرهم‌بندی کردن
- The mind boggles at the infinite universe.
- (ملاحظه‌ی) جهان لایتناهی هوش را از سر می‌پراند.
- mind-boggling
- اعجاب‌انگیز، شگرف، تحیرآور، بهت‌انگیز
- There is no reason why we should boggle at income taxes.
- دلیلی ندارد که در مورد مالیات بردرآمد دو دل باشیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boggle

  1. verb astonish
    Synonyms: amaze, astound, bowl over, fill with wonder, flabbergast, overwhelm, shock, startle

ارجاع به لغت boggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boggle

لغات نزدیک boggle

پیشنهاد بهبود معانی