امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bolster

ˈboʊlstər ˈbəʊlstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
بالش، متکا، تیری که به‌طور عمودی زیرپایه گذارده شود، با بالش نگه داشتن، پشتی کردن، تکیه دادن، تقویت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to bolster one's morale
- روحیه‌ی کسی را تقویت کردن
- to bolster one's courage
- به کسی جرئت دادن
- The government borrowed money from banks in order to bolster up the economy.
- با هدف تقویت اقتصاد کشور، دولت از بانک‌ها وام گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bolster

  1. verb help
    Synonyms:
    aid assist bear up boost brace buck up bulwark buoy buttress carry cushion help hold up maintain pick up pillow prop reinforce shore up stay strengthen support sustain uphold
    Antonyms:
    hinder not support obstruct prevent undermine

Phrasal verbs

  • bolster up

    تحکیم کردن، (به منظور بهسازی) حمایت کردن، تقویت کردن

ارجاع به لغت bolster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bolster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bolster

لغات نزدیک bolster

پیشنهاد بهبود معانی