امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bondsman

ˈbɑːndzmən ˈbɒndzmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
برده، غلام، ضامن، کفیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bondsman

  1. noun A male slave
    Synonyms:
    bondman bondmaid godfather mainpernor homager theow warrantor
  1. noun Someone who signs a bond as surety for someone else
    Synonyms:
    bondswoman
  1. noun One who posts bond
    Synonyms:
    bail bailsman

ارجاع به لغت bondsman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bondsman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bondsman

لغات نزدیک bondsman

پیشنهاد بهبود معانی